Samstag, Januar 31, 2015

مبحث گرامری N-Deklination


این مبحث گرامری فقط برای اسامی مذکر است، که به این اسامی، اسامی ضعیف هم گفته می‌شود. 
نکته: استثنا هم وجود دارد که در پایین ذکر شده است. 

۱- هرگاه اسم مذکری را داشته باشیم که به e ختم بشود در حالت آکوزاتیو و داتیو و گنیتیو (Genitiv حالَت ِ نِسبى) به آخر آن n اضافه می‌شود و این حالت با حالت جمع آن اسم متفاوت است. 
der Junge
einen Jungen پسربچه‌ای را
Ich habe einen Jungen gesehen. 
Ich habe einem Jungen geholfen. 
Wegen seines Jungen به خاطر پسربچه‌اش
seinem Jungen به پسربچه‌اش
۲- اسامی مذکری که به ent, ant, ist, t ختم می‌شوند هم شامل این مبحث شده و به آخر آن‌ها en اضافه می‌شود. 
der Student
Ich sehe einen Studenten. 
Ich spreche mit einem Studenten. 
Ich kenne einen Studenten. 
۳- بعضی از کلمات هستند که استثنا هستند و نه به e و نه به t, ent, ant, ist ختم می‌شوند ولی شامل این مبحث می‌شوند که تعداد آن‌ها محدود است و می‌بایست فقط حفظ شوند. به‌طور مثال: 
den/einem Fotografen
den/einem Nachbarn
den/einem Menschen
den/dem Herrn
۴- فقط این سه اسم که مذکر هستند و در آخر آن‌ها e وجود دارد در حالت گنیتیو ns می‌گیرند و در حالت آکوزاتیو و داتیو n: 
des Buchstabens
des Namens
des Gedankens
۵- کلمه das Herz کلمه‌ای است که به‌صورت استثنا خنثی است ولی فقط در حالت داتیو و گنیتیو از این حالت تبعیت می‌کند: 
dem Herzen
des Herzens
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Freitag, Januar 30, 2015

چند جمله با کاربردی ویژه :)


Das ist meine Sache    (این به خودم مربوطه (به تو ربطی نداره  
Was geht dich das an?   به تو چه؟ 
Hau ab!  !بزن به چاک
Halt den Mund!   !خفه شو
Das geht dich nichts an      به تو ربطی نداره
Sei kein Dummkopf    حماقت نکن
mach Schluss    بسه دیگه. تمومش کن
lass das    ولش کن
برای مشاهده نمونه جمله مرتبط روی جمله مربوطه کلیک کنید!

همچنین به این پست هم نگاه کنید:  هرزگویی و فحاشی در آلمانی

 + با سپاس از شهلا صدری

صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Donnerstag, Januar 29, 2015

آموزش تصویری: alt پیر، کُهنه، قَدیمى، مسن


alt
alt پیر، کُهنه، قَدیمى
sie wurde x Jahre alt سالهاى ِ عُمرِش ... سال بود
er ist 50 Jahre alt او ۵۰ سال دارد، او ۵۰ ساله اَست، ـ ۵۰ سال سِن دارَد
ein 20 Jahre alter Mensch یِک آدَم ِ بیست ساله
das Buch ist sehr alt این کِتاب خِیلى قَدیمى اَست
alt & jung خُرد و کَلان، پیر و جَوان
gemeinsam alt werden به پای ِ هَم پیر شُدَن
alte Kleidung لِباس ِ کُهنه، ـ پوسیده، ـ اَز مُد اُفتاده
in seinen alten Tagen دَم ِ پیرى، سَر ِ ـ
alter Baumbestand دِرَختهای ِ کُهنسال
ein alter Freund دوست ِ قَدیمى
alte Frau پیرهِ زَن، گیس سِفید
alter Mann پیره مَرد، ریش سِفید
alter Mensch آدَم ِ پیر، ـ مُسِن، ـ سالخورده
sie wirkt älter (umg.) بیشتَر بِهِش میخورَد
der junge Mensch sieht den Augenblick, der alte das, was noch werden wird آنچه که جَوان دَر آئینه بِبینَد، پیر دَر خِشت ِ خام بِبینَد
es bleibt alles beim alten هَمان آش و هَمان کاسه
es ist alles beim Alten geblieben هَمان آش اَست و هَمان کاسه، چون پیش بَر جاى مى مانَد

صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Mittwoch, Januar 28, 2015

فعل انعکاسی bedanken

(sich) bedanken تشکر کردن
Ich bedanke mich bei Ihnen für ....
از شما بابت .... متشکرم.
Ich bedanke mich bei Ihnen dafür.
از شما بابتش متشکرم.
Wofür bedankst du dich bei mir?
بابت چی از من تشکر میکنی؟
Du musst dich nicht bedanken.
مجبور نیستی تشکر کنی . (نیازی به تشکر نیست)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Dienstag, Januar 27, 2015

درباره Was für ein و Welch

Was für ein چه جور
Welch کدام 
استفاده welch زمانی است که در مورد مقوله ای مشخص و شناخته شده پرسیده شود، اما در مورد شخص، چیز، مفهوم‌های غیر مشخص و غیر معین و شناخته نشده از was für ein استفاده می‌شود که بنا به حالت نومیناتیو و آکوزاتیو و داتیو صرف نیز صرف می‌شود. 
Wir brauchen Mich.
Was für welche Milch?
Flaschenmilch.
Was für welche:
برای اسامی جمع نامعین و هم اسامی غیرقابل‌شمارش بکار می‌رود.
Mit welcher Frau hast du gesprochen? Frau Müller oder Frau Palzer?
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Montag, Januar 26, 2015

آموزش تصویری: müssen wir

ما باید ... ... Müssen wir
Müssen wir zu zweit arbeiten?  ما باید دو تایی کار کنیم؟ 
Müssen wir alles schreiben?   ما باید همه را بنویسیم؟ 
Müssen wir sprechen?  ما باید حرف بزنیم؟ 
Müssen wir das auswendig lernen?  ما باید از حفظ یاد بگیریم؟
Müssen wir das einkleben?  ما باید بچسبانیم؟
Müssen wir die Hefte abgeben? ما باید دفترها را پس بدهیم؟


müssen
müssen بايِستَن، مَجبور بودَن
ich muss gehen مَن بايَد بِرَوَم
ich musste gehen مَن بايَستی بِرَوَم
ich musste lachen قَهقَههٔ خَنده را سَر دادَم، خَندِه اَم گِرِفت
er musste arbeiten او بايَست کار کُنَد
jedesmal, wenn er (auf die Toilette) muss, soll er es sagen
 هَر وَفت که جیش دارَد بايَد بِگويَد
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Sonntag, Januar 25, 2015

افعال انعکاسی (das Reflexivverben)

تعداد زیادی از افعال با ضمیر انعکاسی صرف می‌شوند یا بقولی فعل انعکاسی هستند که باید آن‌ها را با خود فعل به خاطر سپرد. بااینکه ضمایر انعکاسی با بعضی از فعل‌ها معنی «خود» می‌دهند مثل:
sich setzen
خود را نشاندن (نشستن)
sich vorstellen 
خود را معرفی کردن 
ولی در بعضی موارد با واژه «خود» مطابقت ندارند مثل:
sich freuen خوشحال شدن
sich verabschieden خداحافظی کردن
ضمیر انعکاسی فقط در حالت آکوزاتیو و داتیو صرف می‌شوند و حالت نومیناتیو و گنتیو ندارند.
ضمایر انعکاسی به‌طور عمده در حالت آکوزاتیو صرف می‌شوند و در غیر اینصورت، یعنی اگر فعل مربوطه یک مفعول بی‌واسطه را به همراه داشته باشد در حالت داتیو صرف می‌شود.
مثلاً در فعل 
sich irren اشتباه کردن
که مفعول بی‌واسطه ندارد، صرف ضمیر انعکاسی به حالت آکوزاتیو است.
Du irrst dich تو اشتباه می‌کنی
ولی در فعل 
sich bestellen برای خود سفارش دادن
که به همراه یک مفعول بی‌واسطه است، ضمیر آن به‌صورت داتیو صرف می‌شود.
Ich bestelle mir einen Tee.
من برای خودم یک چای سفارش می‌دهم.
افعالی هم مانند 
sich waschen 
هستند که می‌توانند هم دارای مفعول بی‌واسطه باشند و بدون این مفعول به شکل زیر استفاده می‌شوند.
Ich wasche mich. 
من خودم را می‌شویم.
Ich wasche mir die Hände.
من دست‌هایم را می‌شویم.
بعضی از افعال فقط ضمیر انعکاسی آکوزاتیو می‌گیرند و بعضی فقط داتیو. بعضی افعال هم در حالت آکوزاتیو و هم داتیو ضمیرشان صرف می‌شود. 
پاره ای افعال هم می‌توانند با ضمیر انعکاسی بیایند هم بدون ضمیر ولی با مفهوم دیگر مثلاً:
bewegen حرکت دادن
sich bewegen حرکت کردن
vorstellen معرفی کردن
sich vorstellen تصور کردن، خود را معرفی کردن
موفق باشید:-)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Freitag, Januar 23, 2015

یکسری اصطلاحات در مورد قرار ملاقات

یک قرار ملاقات گذاشتن:
Einen Termin ausmachen / vereinbaren / machen
Ich würde gern/möchte einen Termin vereinbaren/ausmachen/machen.
می‌خواستم/مایلم یک قرار ملاقات بزارم.
یک پیشنهاد قرار ملاقات:
Einen Terminvorschlag machen
Geht es/Passt es Ihnen am Dienstag,dem fünften März um 11:00 Uhr?
روز سه شنبه پنجم مارس ساعت ۱۱ براتون مناسبه؟
Ja,bitte,das passt(bei)mir.
بله لطفاً، برام مناسبه.
لغو کردن یک قرار ملاقات:
Einen Termin absagen.
Ich muss (wegen ...)den Termin am 5 März leider absagen.
من مجبورم (به علت ...) قرار ملاقات پنجم مارس را لغو / کنسل کنم.
تغییر زمان قرار ملاقات:
Einen Termin verändern/verschieben.
Könnten wir den Termin (vieleicht)verändern/verschieben? 
ممکنه (شاید) ما قرار ملاقات و به تعویق بندازیم / عوض کنیم؟
چند اصطلاح که ممکنه در این مورد بشنوید:
Es ist ausgefallen. 
(قرار یا برنامه موردنظر) کنسل شد. (به‌صورت رسمی)
Es ist ins Wasser gefallen.
(قرار یا برنامه موردنظر) کنسل شد، برگزار نشد. (به‌صورت غیر رسمی و عامیانه)
Es ist aufgehoben.
(قرار یا برنامه موردنظر) کنسل شد. (برای همیشه)
Es ist aufgeschoben.
(قرار یا برنامه موردنظر) کنسل شد. (به تعویق افتاد) 
Der Termin wurde verschoben.
قرار به تعویق افتاده شد.

موفق باشید.:-)

Donnerstag, Januar 22, 2015

کاربرد ترکیبات da

هنگامی‌که اشاره به موجود زنده داریم به‌عنوان مفعول مستقیم یا غیرمستقیم می‌بایست از ضمیر مفعولی مناسب آن استفاده کنیم:
Haben Sie etwas gegen Herrn Klein?
Haben Sie etwas gegen ihn?
زمانی که اشاره به اشیا (چیزی یا مفهومی) داریم از ترکیب da بعلاوه حروف اضافه ی مربوطه استفاده می‌کنیم:
توجه: 
da (dar- قبل از حروف صدادار) 
به‌عنوان پیشوند به حروف اضافه می‌چسبد.
Haben Sie etwas gegen den Vorschlag?
Haben Sie etwas dagegen?
ترکیبات da:
dabei
dadurch
dafür
dagegen
damit
danach
davon
davor
dazu
daran
darauf
daraus
darin
darüber
darum
نکته:
پیشوند da بنا به تعداد و جنسیت تغییر نمی‌کند:
Ich weiß nichts von dieser Sache.
                          von diesen Dingen.
                          von diesem Prolem.
Ich weiß nichts davon.
Ich habe keine Lust zur Arbeit.
                                   zum Lernen.
                                   zum Kochen.
Ich habe keine Lust dazu.
Dazu habe ich keine Lust.
Davon weiß ich nichts.
Es kommt darauf an.
Es kommt ganz darauf an.
Ich habe vie Geld für diese Brille bezahlt.
Ich habe viel Geld dafür bezahlt.
Was machst du mit diesen Sachen?
Ich habe etwas damit gemacht.
Sprecht ihr von Frau Klein?
Nein,wir sprechen nicht davon.
Ich bin stolz auf meine Note in Chemi.
Sie können sehr stolz darauf sein.
Arash ist stolz auf seine Aussprache.
Arash ist stolz darauf.
Arash ist stolz darauf,dass er so eine gute Aussprache hat.
Margot hat Renate bei den Hausaufgaben geholfen
Margot hat ihr dabei geholfen.
Ich habe die Uhr von meinen Eltern bekommen.
Ich habe sie von ihnen bekommen.
نکته:
ترکیبات da برای برخی حروف اضافه مثل ohne, seit, außer بکار نمی‌روند.
ohne seine Hilfe
ohne sie
seit seiner Krankheit
seitdem
außer seinem Geld
außerdem
wegen seines Fleißes
deswegen,deshalb
trotz meiner Faulheit
trotzdem
statt eines Erfolgs
statt dessen(stattdessen)
امیدوارم مفید باشه، موفق باشید:-)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Dienstag, Januar 20, 2015

معادل های کلمه دوست داشتن در زبان آلمانی

علاقه به انجام کاری:
بیشترین حالت استفاده کلمه gern با یک فعل است.
Bs.
Ich singe gern.
(آهنگ)خواندن را دوست دارم
Ich singe sehr gern.
(آهنگ) خواندن را خیلی دوست دارم.
Er tanzt nicht gern.
او رقصیدن را دوست ندارد.

استفاده از فعل کمکی mögen با مصدر یک فعل.
Bs.
Ich mag sie nicht um Geld bitten.
دوست ندارم از او درخواست پول کنم.
Ich möchte ihr helfen.
دوست دارم (مایلم) به او کمک کنم.
دوست داشتن چیزی یا کسی:
استفاده از فعل gefallen:
Bs.
Dieses Bild gefällt mir.
من این عکس را دوست دارم.
Dieses Bild gefällt mir sehr.
Dieses Bild gefällt mir gut.
Dieses Bild gefällt mir sehr gut.
من این عکس را خیلی دوست دارم.
Sie gefällt mir nicht.
من او (زن) را دوست ندارم.

استفاده از فعل کمکی mögen که به‌مراتب در بیان احساس بیشتری رو نسبت به gefallen بیان می‌کند:
Bs.
Ich mag dieses Bild nicht.
من این عکس را دوست ندارم.
Wir mögen unsere neuen Nachbarn nicht.
ما همسایه‌های جدیدمان را دوست نداریم.
Mögen Sie Käse? 
آیا پنیر دوست دارید؟
Mögen Sie Tomatensaft?
آیا آب گوجه فرنگی دوست دارید؟
نکته: در مورد خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها استفاده از gern متداول تر می‌باشد.
Essen Sie gern Käse?
Trinken Sie gern Tomatensaft?

استفاده از gern haben برای بیان علاقه:
Ich habe Barbara sehr gern,aber ich liebe sie nicht.
من به باربارا علاقه‌مندم، ولی عاشقش نیستم.
Ich habe als Kind diesen Teddeybären sehr gern gehabt.
به‌عنوان یک بچه، به عروسک‌های خرس تدی خیلی علاقه داشتم.

استفاده از صفت sympathisch:
Sie ist mir sympathisch.
من او (زن) را دوست دارم یا از او خوشم میاد.(بیان‌کننده حسی است که به نظر من او (زن) خوش‌مشرب و خوب و دوست‌داشتنی ست) 
Sie ist mir nicht sympathisch.
Sie ist mir unsympathisch.
من او را دوست ندارم، ازش خوشم نمیاد.
گاهی اوقات sympathisch با چیزها استفاده می‌شود:
Dieser Vorschlag ist mir nicht sympathisch.
این پیشنهاد را دوست ندارم. (این پیشنهاد نظر من و عوض نمی‌کند)
موفق باشید:-)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Montag, Januar 19, 2015

کاربرد wegen با ضمایر به دو صورت استفاده می‌شود


Genetiv+wegen:
meinetwegen به خاطر من
deinetwegen به خاطر تو
seinetwegen به خاطر او 
ihretwegen به خاطر او
seinetwegen به خاطر او
unsertwegen/unsretwegen    به خاطر ما
euretwegen/euertwegen     به خاطر شماها
ihretwegen به خاطر آن‌ها
Ihretwegen به خاطر شما
wegen+Dativ:
wegen mir به خاطر من
wegen dir به خاطر تو
wegen ihm به خاطر او
wegen ihr به خاطر او
wegen ihm به خاطر او
wegen uns به خاطر ما 
wegen euch به خاطر شماها
wegen ihnen به خاطر آن‌ها
wegen Ihnen به خاطر شما
به‌صورت بیان اصطلاحی هم مورد استفاده قرار می‌گیرد: 
meinetwegen kannst du machen,was du willst.
تا آنجا که به من مربوط میشه، تو میتونی آنچه را که می‌خواهی انجام دهی.
موفق باشید:-)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Sonntag, Januar 18, 2015

کاربردهای irgend برای بیان نامعلوم

اغلب برای تشدید ضمیر نامعین استفاده می‌شود،
Irgendjemand: یکنفر یا یک کسی
Jemand hat das der Polizei gemeldet.
کسی آن را به پلیس گزارش داد.
Irgendjemand hat das der Polizei gemeldet.
یک نفر یا یکی /یک شخصی آن را به پلیس گزارش داد.
Irgendwas/irgendetwas: یک چیزی
Ich möchte Monika etwas geben.
مایلم / میخوام چیزی به مونیکا بدهم.
Ich möchte Monika irgendetwas/irgendwas geben.
مایلم / میخوام یک چیزی به مونیکا بدهم.
Irgendein: (یکی/یک چیزی/هیچ‌گونه مفرد)
Haben Sie irgendeinen Vorschlag?
شما یک / هیچ‌گونه پیشنهادی دارید؟
Irgendwelche:
یکسری/هیچ‌گونه (جمع)
Haben Sie irgendwelche Vorschläge?
شما یکسری / هیچ‌گونه پیشنهادهایی دارید؟
Irgendwann:
یک زمانی / یک وقتی
Irgendwann ist sie zu mir gekommen.
یه وقتی / یه زمانی او (زن) پیش من اومد.
Hoffentlich sehe ich Sie irgendwann mal wieder.
امیدوارم دوباره یک زمانی/یک وقتی شما رو ببینم.
Irgendwie: یک جوری
Wir müssen das Problem irgendwie lösen.
ما می‌بایست مشکل و یک جوری حل کنیم.
Irgendwo: یک جایی
Ich habe Sarah irgendwo in der Stadt gesehen.
من سارا را یک جایی در شهر دیدم.
Irgendwohin: 
(به) یک جایی 
Sarah fährt morgen irgendwohin.
سارا فردا (به) یک جایی می‌رود.
فرم منفی irgendwo / irgendwohin:
Nirgendwo/nirgends: هیچ کجا
Wir haben unseren Hund gesucht,konnten ihn aber nirgends/nirgendwo finden.
ما دنبال سگ مان گشتیم، اما هیچ کجا /هیچ جا نتوانستیم پیدایش کنیم.
Nirgendwohin:
( به) هیچ کجا 
Ich fahre dieses Wochenende nirgendwohin. 
این آخر هفته (به)هیچ کجا نمی‌روم.
Wohin gehst du dieses Wochenende?
Nirgendwohin
این آخر هفته (به) کجا میری؟ (به) هیچ کجا
موفق باشید:-) 
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Freitag, Januar 16, 2015

کاربرد صحیح BALD و FRÜH

Bald: 
برای زمان کوتاه (از یک نقطه مشخص از زمان در آینده استفاده می‌شود):
Bs.
Ich bin bald fertig.
من سریع تمامم (سریع/ زود کارم را تمام می‌کنم).
Bald fange ich an,Sport zu machen.
سریع (زود) ورزش کردن را شروع می‌کنم.

Früh:
برای یک یا چند ساعت زودتر:
Musstest du mich so früh wecken?
Ich bin noch total müde.
باید من را خیلی زودبیدار می‌کردی؟(مجبور بودی من را اینقدر زود بیدار کنی؟)
من هنوز کاملاً خسته‌ام.
Ich hasse es,früh aufzustehen.
از زود بلند شدن (از خواب) متنفرم.
Meine Kinder sind immer schon ganz früh wach und wollen spielen.
بچه‌های من همیشه (صبح) خیلی زود بیدار هستند و می‌خواهند بازی کنند.
Früh: 
برای زودتر از موعد مقرر از یک نقطه مشخص از زمان / زودتر از معمول:
Bs.
Du willst immer so früh nach Hause gehen!
تو همیشه می‌خواهی خیلی زود بروی خانه!
Das Geschäft schließt samstags immer schon ganz früh.
مغازه همیشه شنبه‌ها خیلی زود می‌بندد(تعطیل می‌کند).
Ich liebe es,früh ins Bett zu gehen.
من عاشق اینم که زود برم به تختم (زود بخوابم).

موفق باشید..:-)
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

Donnerstag, Januar 15, 2015

ضمایر ملکی Possessivpronomen

این ضمایر که بیانگر مالکیت می‌باشند در جمله به‌جای حرف تعریف اسم قرار گرفته و تمام تغییراتی که در جمله بر روی حرف تعریف اسم پدید می‌آمده را بر روی این ضمایر نیز پدید می‌آیند. برای صرف این ضمایر باید ۳ عامل را در نظر گرفت: ۱- تعیین نوع ضمیر ملکی: mein, dein ,..... ۲- تعیین حرف تعریف که با توجه به آن بتوان خاتمه ضمیر ملکی را صرف نمود. 
der, die, das..... die
۳- تعیین حالت فعل در جمله Akk ... Dat   مثال:
Ich danke meinem Vater

Mittwoch, Januar 14, 2015

آشنایی با مهم‌ترین روزنامه‌های آلمان

 همان‌طوری که در ایران روزنامه‌ها مواضع سیاسی خودشان را بازتاب می‌دهند در آلمان هم به همین صورت هست گرچه تمامی روزنامه‌ها خود را بی‌طرف اعلام می‌کنند اما تیترها و سبک نوشتار بیانگر عقاید آن‌هاست.
جمهوری فدرال آلمان با بیش از ۸۳ میلیون جمعیت، دارای ۳۸۳ روزنامه با انتشار روزانه و ۲۵ روزنامه با انتشار غیر روزانه می‌باشد که میانگین زمان روزانه ای که صرف خواندن روزنامه در این کشور می‌شود، برابر ۳۰ دقیقه است. در اینجا تعدادی از پرخواننده ترین روزنامه‌ها و ساختار اونها رو برای شما شرح می‌دهم منابع نوشته‌هایم از گفتگوهای مختلف با آدم‌های مختلف بوده همچنین اینترنت و تحلیل شخصی.

روزنامه بیلد چاپ برلین با بیش از ۲ میلیون و پانصد هزار شمارگان روزانه و ۱۲ میلیون بازدید روزانه از سایت اینترنتی، تأثیرگذاری ویژه‌ای در سیاست آلمان دارد.
بیلد در صفحه اول عکس لخت زنان رو منتشر می‌کند، تحریک‌کننده عقاید و دقیقاً خوراک نوشتاری آلمانی‌ها رو چاپ می‌کند و موضعی راست‌گرا دارد گرچه همیشه به‌عنوان محافظه‌کار از آن‌ها یاد می‌شود. اگر خواننده این روزنامه باشید، شاید از آلمان و مردم و شرایطش دل‌زده بشوید. 
هلموت کهل، در سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ می‌گفت، روزاش را با خواندن "بیلد" آغاز می‌کند: «برای این‌که از وضعیت واقعی ملت خبر می‌دهد.»

Dienstag, Januar 13, 2015

کاربردهای schon

schon 
همین حالا، اساعه، قبلاً، دیگر، به این زودی، همین، حتی، آخه
برخی از کاربردهای schon:
۱- برای تسلی یا اطمینان دادن بر چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد، اگر چه ممکنه جای تردید هم داشته باشد. 
Du wirst es schon schaffen.
(نگران/ ناراحت نباش)، تو حتماً از عهده‌اش برمیایی.
۲- برای تأکید صحت نظر یا چیزی یا ارزش دادن به نظری که شما هرچند با انجام آن یا با کل آن موافق نیستید. که با استفاده از aber نظر واقعی خودتان و بیان می‌کنید.
Das ist schon richtig,aber das ist nicht die ganze Wahrheit.
درسته، قبول دارم، اما این تمام حقیقت نیست.
+In den ferien hast du doch genug Zeit zum schreiben.
-Das schon,aber ich habe keine Lust dazu.
تو تعطیلات تو حتماً وقت کافی برای نوشتن داری.
درسته، ولی حوصله‌اش رو ندارم.
۳- برای سؤالاتی که شخص از فن سخنوری یا فن بیان  با به‌کارگیری کلمات هرچند یا اگرچه (در فارسی با هرچند یا اگرچه و در آلمانی با schon میتونید همان منظور و معنی را برسانید)استفاده می‌کند تا مخالفت خود را با موضوعی اعلام کند یا چیزی را زیر سؤال ببرد.
Ich habe nichts gesagt.Was kann man schon in so einem Fall sagen?
من هیچی نگفتم. (هرچند) چی آدم میتونه درباره این مورد (موضوع) به گه اصلاً؟ 
Das ist doch einfach.Aber wer kann schon das machen?
این (قطعاً) آسونه. اما اصلاً کی میتونه اینکارو انجام بده؟
برخی مثال‌ها با schon:
Ich komme schon! 
دارم میام (دیگه)!
Ich denke (glaube) schon!
فکر می‌کنم که اینطور است.
Ich hoffe schon!
امیدوارم (که این‌طور باشه).
Der Bus ist schon weg.
اتوبوس رفته است.
Wie lange(seit wann) bist du schon hier? 
چند وقته که (چه مدت) که اینجایی؟
Das habe ich schon lange erwartet.
مدت‌هاست که انتظارش و کشیده‌ام.
schon gut! 
مهم نیست! خواهش می‌کنم! خب باشه!
Musst du schon weg?
باید به این زودی بری؟
Warst du schon mal(einmal) dort?
آیا تابه‌حال آنجا بودی؟
schon möglich!
امکانش هست!
Schon als kind war...
او از همان زمان بچگی ...
Wem nützt das schon?
آخه این به درد کی می‌خورد؟ 
Er ist so schon teuer genug.
همین‌قدرش هم گرونه.
Wenn schon, denn schon!
یا رومی روم، یا زنگی زنگ! 
Nun rede doch schon!
یالا، بگو دیگه!
Was macht das schon?
چه مانعی داره حالا؟ 
گاهی در زبان عامیانه به‌صورت مخفف هم استفاده می‌شود 
Ich habe schon gemacht.
Ich habe schon.
Habe schon.
اساعه (همین حالا)انجام دادم.
موفق باشید
صفحه این وبلاگ در فیسبوک: 

آموزش تصویری: ich habe

 من دارم     ich habe
 من درست انجام دادم  ich habe es richtig
 من برنده شدم  ich habe gewonnen
 من فراموش کردم   ich habe vergessen
 من گرسنه/تشنه هستم   ich habe Hunger/Durst
 من تولدم هست  ich habe Geburstag
من یک سگ دارم   ich habe einen Hund

haben
haben داشتَن
Angst haben دَر مَعرَض ِ تَرس بودَن، تَرس داشتَن
etwas nicht haben از چیزى بى بَهره بودَن، ـ بى نَصیب ب
bei s. haben هَمراه اش بودَن، ـ داشتَن
ich habe 2 Kinder مَن داراى ِ ۲ تا بَچه هَستَم
Schimpfworte, die es in s. haben فُحش ِ آبدارى
diejenigen, die ... haben, können mitmachen
 آنها میتَوانَند با دارا بودَن ِ ... شِرکَت کُنَند
jem., der ewiges Leben hat او دارَندهٔ زِندِگى ِ جاوید است
wir hatten noch 3 Stufen vor uns هَنوز سه تا پِله باقی داشتیم
dieses Land hat eine besondere Bedeutung als ...
 این کِشوَر اَهَمیَت ِ خاصى بِعُنوان ِ ... قائِل است
ich habe mit ... zu tun gehabt با ... ساختَم
was hat er denn? (popul.) چه اَش است؟، چِشه؟
um zu zeigen, was er hat بَرای ِ این كه خودی نِشان بِدَهَد
wenn er auch sonst nichts hatte, Manieren hatte er
 هَر چی نَداشت اَدَب داشت

صفحه این وبلاگ در فیسبوک: